سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/8/18
9:21 عصر

مناجات

بدست 09158927591 در دسته

الهی! ، عاجز و سرگردانم.  نه آنچه دارم دانم و نه آنچه دانم دارم .

الهی!، به حرمت آن نام که تو خوانی و به حرمت آن صفت که تو چنانی، دریاب که می توانی.

الهی!، اگر بر دارم کنی، رواست، مهجور مکن و اگر به دوزخ فرستی رضاست، از خود دور مکن .

الهی!، همچون بید میلرزم که مبادا به هیچ نیرزم. به بهشت و حور چه نازم، مرا نظری ده که از هر نظری بهشتی سازم .

الهی!، در دل­های ما جز بذر محبت مکار و بر جان­های ما جز الطاف و مرحمت خود منگار و بر کشت­های ما جز باران رحمت خود مبار .

الهی!، عمر خود را به باد کردم و بر تن خود بیداد کردم.  گفتی و فرمان نکردم، درماندم و درمان نکردم .

الهی!، چون در تو نگریم شاهیم تاج بر سر، و چون به خود نگریم، خاکیم و خاک بر سر .

الهی!، ضعیفم خواندی و چنانم، مگذار که در پیش خود بمانم .

الهی!، یافت تو آرزوی ماست، دریافت تو نه به بازوی ماست .

الهی!، چون توانستم، ندانستم و چون دانستم، نتوانستم .

                                                             از مناجات نامه ( خواجه عبدا... انصاری)


88/8/15
12:37 عصر

لا اضحک

بدست 09158927591 در دسته

 

 

آرپی جی

 

لا اضحک

ساعت های 1 و 2 نیمه شب بود که در میان همهمه و شلیک توپ و تانک و مسلسل و آرپی چی و غرش هواپیماهای دشمن در عملیات بزرگ کربلای 5 ، فرمانده تخریب بعد از چندین بار صدا زدن اسم من ، بالاخره پیدایم کرد و گفت : حمید هرچه سریعتر این اسرا را به عقب ببر و تحویل کمپ اسرا بده . سریع آماده شدم.

سی و دو نفر اسیر عراقی که بیشترشان مجروح بودند ، سوار بر پشت دو دستگاه خودروی تویوتا شدند و من با یک قبضه کلاش تاشو با نشستن بر پنجره خودرو دستور حرکت خودروها را به سمت کمپ اسرا صادر کردم ! مسافتی طی نکرده بودم که متوجه شدم چند اسیر عراقی به من نگریسته و اسمم را صدا زده و با هم میخندند. اول تعجب کردم که اینها اسم مرا از کجا میدانند . زود به خاطر آوردم صدا زدن های فرمانده مان را که به دنبال من میگشت و عراقیها نیز یاد گرفته بودند . من با 18 سال سنی که داشتم از لحاظ سن و هیکل از همه آنها کوچکتر بودم. بگی نگی کمی ترس برم داشت . گفتم نکند در این نیمه شب ، اسرا با هم یکی شوند ومن و راننده بی سلاح را بکشند و فرار کنند.

بدنبال واژه ای گشتم که به زبان عربی به معنای نخندید یا ساکت باشید ، بدهد . کلمه « ضحک » به خاطرم آمد که به معنای خنده بود. با خودم گفتم : خوب ! اگر به عربی بگویم نخندید ، آنها می ترسند و ساکت می شوند . لذا با تحکم و بلند داد زدم لا اضحک. با گفتن این حرف علاوه بر چند نفری که می خندیدند ، بقیه هم که ساکت بودند شروع به خنده کردند . چند بار دیگر لا اضحک را تکرار کردم ولی توفیری نکرد.

سکوت کردم و خودم نیز همصدا با آنها شروع به خنده کردم. چند کیلومتری که طی کردیم به کمپ اسرای عراقی رسیدیم و بعد از تحویل دادن 32 اسیر به مسئولین کمپ ، دوباره با همان خودروها به خط مقدم برگشتیم . در خط مقدم به داخل سنگرمان که بچه های تخریب حضور داشتند رفتم و بعد از چاق سلامتی قضیه را برایشان تعریف کردم. بعد از تعریف ماجرا ، دو سه نفر از برادران همسنگر که دانشجویان دانشگاه امام صادق ع بودند و به زبان عربی نیز تسلط داشتند ، شروع به خنده کردند و گفتند فلانی می دانی به آنها چه می گفتی که آنها بیشتر می خندیدند! تو به عربی به آنها می گفتی « لا اضحک » که معنی آن می شود « من نمیخندم» و برای اینکه به آنها بگویی نخند یا نخندید ، باید می گفتی « لا تضحک » ................. آنجا بود که به راز خنده عراقیها پی بردم.

جمع آوری شده در تاریخ 17/06/1384 ساعت 01:31 بامداد توسط علی نجف زاده
یر گرفته از سایت : http://yamaha.blogfa.com


88/8/14
5:15 عصر

خاطرات شبهای جنگ

بدست 09158927591 در دسته

خاطرات جنگ

پل نهر خین

شب عملیات کربلای 5 بود . ماموریت گروه انفجارات ما انهدام خاکریز دشمن بر روی نهر خین بعد از انداختن پل روی رودخانه بود . نهر خین که در کنار شهرک ولی عصر خرمشهر قرار دارد ، بعلت عرض 30 متریش به خط 30 متری معروف بود. یعنی خاکریز ما این طرف نهر و خاکریز دشمن آن طرف قرار داشت و ماموریت لشگر امام رضا ع عبور از این نهر و تصرف جزایر بوارین و ماهی بود . عکس از حدود یکماه قبل از عملیات ، بچه های تخریب تونلی از زیر خاکریز خودمان تا نزدیک آب رودخانه حفر کرده بودند که بچه های غواص با عبور از این تونل و گذشتن از نهر خین و زدن معبر در سیم خاردارها و مین های روی خاکریز دشمن ،بتوانند با از بین بردن کمینهای آنها ، خط را بشکنند و متعاقب آن بچه های مهندسی پلهای خیبری را که قبلا بطول 30 متر به هم وصل کرده بودند ، بر روی پل بیندازند و راه عبور گردانهای خط شکن وعملیاتی را باز کنند .

همچنین ماموریت گروه انفجارات ، عبور از این پل و انهدام تکه ای از خاکریز دشمن بود که رزمندگان خط شکن با عبور از داخل این خاکریز بریده شده بسرعت وارد کانالهای دشمن شده و از تیررس دشمن محفوظ بمانند .

ماموریت اولیه انفجار ماده منفجره 40 پوندی خرج گود بر روی خاکریز دشمن بعهده من بود. همچنان که خرج گود 40 پوندی را در بغل گرفته و پای خاکریز کوچکی که مشرف به نهر خین بود نشسته بودم ، منتظر استقرار پل و حرکت از روی آن بودم. عملیات شروع شده بوده غواصها وارد آب شده و از نهر گذشته بودند . آتش بسیار شدید و بی امان دشمن و توپخانه خودی به همراه غرش سهمگین مسلسلها و دوشیکاها و آرپی چی ها و بوی انفجارو باروت و آتش فضا را آغشته بود . گلوله های آتشین رسام از همه طرف بر سرمان با ریدن گرفته بود . در این موقعیت ، بچه هایی که مسئول استقرار پل بودند حرکت کرده و یا علی گویان پل را به سمت رودخانه می آوردند. در زیر نور منورها ، چشمم به چهره بر افروخته و زیبای یک بسیجی 13 – 14 ساله افتاد که یا زهرا می گفت و زیر پل را گرفته و بعلت کمی سن و کوتاهی قد از آر پی جی اش کمک گرفته بود.

در این لحظات بسیار حساس و خطر ناک که حدود 50 نفر بسیجی پل را می آوردند ، ناگهان تیربار چی عراقی متوجه شد و با شلیک یکریز و وحشیانه ، تمامی نیروها را که جان پناه هم نداشتند زیر رگبار سنگین خود گرفت که تعدادی از آن عزیزان بلافاصله روی زمین افتادند و پل هم رویشان افتاد . در این موقع با فریاد بسیجی یا زهرا گو و آتشی که از پشتش زبانه می کشید مشاهده کردیم که گلوله ای مستقیما به خرجهای آرپی چی که داخل کوله آرپی جی پشت بسیجی قرار داشت ، اصابت کرده و یکی از خرجها آتش گرفته است. رزمنده 13 - 14 ساله بسیجی به زمین افتاد و می غلتید و فریاد میزد خاموشم کنید . بلافاصله دو سه نفری به سمتش دویدیم و با سیم چین ویژه تخریب هر کاری کردیم نتوانستیم کوله آرپی جی را باز کنیم .

او به خاطر اینکه کوله اش موقع عملیات باز نشود و سرو صدا نکند آن را با بند پوتین و سیم تله بقدری محکم بسته بود که با تلاش ما ، باز نمیشد. در این موقع ناگهان خرج آر پی جی دوم تیر با آتشی شدید ، شعله کشید . به یکباره از دورش دور شدیم . بعد از فرو نشستن شعله دوباره به سمتش دویدیم تا خاموشش کنیم و او همانطور که روی زمین غلت میزد و فریاد میکشید ، کم کم رمقهای آخرش را نیز از دست می داد . بوی گوشت و پوست سوخته ، همه فضا را آغشته کرده بود. در این موقع خرج آرپی جی سوم نیز با شعله ای سرکش آتش گرفت و بدن بسیجی یا زهرا گو را در میان خود محو کرد و ما فقط نظاره گر سوختن تدریجی بدن پاک او بودیم که میان بهت و ناباوری ما ذره ذره سوخت و روح مطهرش به معراج پر کشید.

جمع آوری شده در تاریخ 17/06/1384 ساعت 01:21 بامداد توسط علی نجف زاده
یر گرفته از سایت : http://yamaha.blogfa.com


88/8/10
5:49 عصر

فجر10

بدست 09158927591 در دسته

عملیات والفجر 10 .

 

والفجر10 

خدایا ان روزها را فراموش نمیکنم جوانی 18ساله بودم تنها وتنها ارزویم جنگ وجبهه بود خیلی دوست داشتم تا ازوطن ناموس مکتب خودم دفاع کنم تا اینکه در سال 1365 به آموزش نظامی اعزام شدم و چون از لحاظ جثه در آن زمان کوچک بودم با اینکه  نیروی آموزش دیده بودم از اعزام به جبهه منع شدم که این برایم بسیار سخت بود ولی نا امید نشدم در سال 1366 دراسفند ماه از سپاه مشهد به عنوان نیروی بسیجی به منطقه غرب لشکر ویژه شهداء اعزام شدم ورود  من به منطقه همزمان با عملیات والفجر 10 بود که بلافاصله پس از عملیات گردان امام حسین ع که در آن بنده بعنوان آر پی جی زن خدمت میکردم بعنوان خط نگه دار در منطقه عملیاتی حلبچه مستقر شدیم

 

 

مقدمه

جمهوری اسلامی ایران برای پاسخ گویی به بمباران و موشک باران مناطق مسکونی شهرها و احقاق حقوق خود در مجامع بین المللی، با تغییر منطقه عملیاتی از جنوب به غرب، در صدد برآمد تا قدرت رزمندگان اسلامی را بار دیگر به جهانیان نشان دهد.

بدین منظور عملیات گسترده ای در غرب کشور در دشت های سلیمانیه عراق هم زمان با مبعث رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به نام والفجر 10، آغاز شد. این عملیات در روز سه شنبه 25/12/1366، شروع و در 5 مرحله به اجرا در آمد.

منطقه حلبچه و خرمال، اگرچه از گذشته مورد توجه طراحان نظامی سپاه پاسداران بود و هر از چند گاهی در مقاطع مختلف جنگ مورد بررسی آنان واقع می شد، لیکن با توجه به این که تلاش اصلی همواره در جبهه جنوب صورت می گرفت، انجام عملیات در منطقه مذکورهیچ گاه به طور جدی طرح نمی گردید. به دنبال اصلی شدن جنگ در جبهه شمالی – که در پی پیدایش مشکلات و معضلات بسیار بر سر راه انجام عملیات در جبهه جنوبی ایجاد شد – و نیز توقف عملیات در منطقه بیت المقدس 2، توجه بیشتری به منطقه حلبچه مبذول گردید. طراحی عملیات والفجر 10 در حالی انجام شد که دشمن اگر چه منطقه عملیاتی بیت المقدس 2 – را به دلیل احتمال هجوم قوای ایران – مسدود نموده بود، لیکن تهاجم اصلی را در جبهه جنوب محتمل می دانست. به این ترتیب عملیات بزرگ سال 66 در منطقه عمومی حلبچه طراحی و اجرا شد.

img/daneshnameh_up/b/bb/Valfajr_10_Operation02.jpg
       



اهداف عملیات

در این عملیات، علاوه بر اهداف سیاسی، سه هدف عمده نظامی مورد نظر بود:

  1. آزاد سازی شهرهای حلبچه، خرمال، دوجیله، بیاره و طویله.
  2. فراهم سازی مقدمات تصرف سد دربندیخان.
  3. انسداد عقبه اصلی دشمن در استان سلیمانیه.

منطقه عملیات

منطقه عمومی حلبچه به جز در غرب و شمال که دریاچه سد دربندیخان در آن واقع است، توسط ارتفاعات بلند و صعب العبوری محصور شده است که هر یک از این ارتفاعات از اهمیت زیادی برخوردار است؛ به طوری که بالامبو و شاخ آن بر دریاچه دربندیخان و دشت و ارتفاعات تمورژنان مسلط است. شاخ تمورژنان نیز بر شاخ شمیران، سد دربندیخان، تونل جاده سلیمانیه – بغداد تسلط دارد.

علاوه بر ارتفاعات فوق الذکر، می توان از ارتفاعات و ناهمواری های دیگر منطقه نام برد که مهم ترین آن ها عبارتند از: ارتفاعات پرونیه، توانیر، پنج قله، شینه روی، تپه چناره، سه تپه، خورنوازان، تپه هانی قول، تپه سزام و شاخ دارزین.

هم چنین شیارهای موجود در منطقه نقش موثری در اختفاء نیروهای خودی داشته و بعضاً به عنوان معابر وصولی مورد استفاده قرار گرفته اند. از جمله این شیارها می توان از دره گلان، شیار زلم، شیار سورمر، شیار سازان، دره خورنوازان، شیار بالای روستای خورد و شیار وشکنام نام برد.

مهم ترین تاسیسات اقتصادی منطقه، سد دربندیخان است که علاوه بر پرورش ماهی و کشاورزی، در تامین برق قسمت و سیعی از عراق نقش مهمی دارد. پادگان حلبچه، پادگان لشکر 27 در کانی مانگا، مقر فرماندهی نیروهای دفاع الوطنی سپاه یکم در منطقه روداژه و پایگاه های موشکی سام 2 و سام 7 نیز از جمله تاسیسات نظامی در این منطقه می باشند.

شهرهای مهم عراق در این منطقه نیز به ترتیب وسعت و اهمیت عبارتند از: حلبچه، خرمال و دوجیله.

img/daneshnameh_up/8/8e/Valfajr_10_Operation03.jpg
       



استعداد دشمن

منطقه عملیاتی، تحت مسئولیت سپاه یکم عراق قرار داشت. پدافند این منطقه قبلاً برعهده نیروهای جاش (مزدوران کرد عراقی) بود و آن ها علاوه بر حفظ خطوط پدافندی، ماموریت مقابله با کردهای معارض را نیز بر عهده داشتند. با شروع فعالیت هایی همچون آماده سازی زمین، تردد خودروها و ... از سوی قوای خودی در این منطقه، دشمن نیز به اقداماتی از قبیل جایگزینی نیروهای نظامی با جاش ها، تقویت منطقه با تیپ های جدید و ... مبادرت ورزید. در مجموع یگان هایی که از قبل و نیز در جریان عملیات در منطقه حضور یافتند، عبارت بودند از:

img/daneshnameh_up/2/21/Valfajr_10_Operation04.jpg
       



  • تیپ های 96، 606، 39، 14، 402، 602، 506، 422، 420، 72، 13، 707، 702، 95 و 433 پیاده.
  • تیپ های 80، 17 و 50 زرهی.
  • تیپ های 24، 27 و 46 مکانیزه.
  • تیپ های 65، 66 و 68 نیروی مخصوص.
  • تیپ 1 کماندویی سپاه چهارم، تیپ 2 کماندویی سپاه سوم و تیپ 2 کماندویی سپاه یکم.

قوای خودی

قرارگاه خاتم الانبیاءصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به عنوان قرارگاه مرکزی عمل می کرد.

الف – قرارگاه قدس تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت:

img/daneshnameh_up/6/6e/Valfajr_10_Operation05.jpg
       




  • لشکر 7 ولی عصر (عج) با 6 گردان.
  • لشکر 33 المهدی (عج) با 6 گردان.
  • لشکر 25 کربلا با 10 گردان.
  • لشکر 19 فجر با 6 گردان .
  • لشکر 17 علی ابن ابی طالب علیه‌السلام با 6 گردان.
  • لشکر 41 ثارالله با 7 گردان.
  • تیپ مستقل 39 بیت المقدس با 4 گردان.

ب – قرارگاه ثامن الائمه علیه‌السلام تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت:

  • لشکر 9 بدر با 8 گردان.
  • لشکر 55 ویژه شهدا با 6 گردان.
  • تیپ مستقل 36 انصار المهدی با 4 گردان.
  • تیپ مستقل 75 ظفر با 2 گردان.
  • تیپ مستقل 29 نبی اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم با 6 گردان.
  • سپاه چهارم باختران با 6 گردان.

ج – قرارگاه فتح تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت:

  • لشکر 8 نجف اشرف با 5 گردان.
  • لشکر 14 امام حسین علیه‌السلام با 5 گردان.
  • لشکر 11 امیر المومنین با 4 گردان.
  • تیپ مستقل 82 صاحب الامر با 3 گردان.
  • تیپ مستقل 91 بقیة الله (عج) با 3 گردان.
  • تیپ مستقل 44 قمربنی هاشم با 3 گردان.
  • تیپ مستقل 100 انصارالرسول با 3 گردان.


 

طرح عملیات

به علت وجود ارتفاعات سرکوب سورن در شرق منطقه عملیاتی و دریاچه دربندیخان در غرب آن، در حد فاصل انتهای شمال شرقی دریاچه تا ارتفاعات سورن تنگه ای به عرض 10 کیلومتر ایجاد شده است که در مباحث طرح مانور، تضمین موفقیت عملیات را در گرو انسداد این تنگه با الحاق از دو محور می دانستند. این عمل می بایست در محور شمال از مله خور به طرف خرمال و در محور جنوبی از غرب بالامبو در امتداد تمورژنان با تصرف سرپل احتمالی در کمر دریاچه و سرانجام الحاق دو بازو در تنگه و محاصره دشمن انجام می شد.

img/daneshnameh_up/e/ed/Valfajr_10_Operation06.jpg
       



به منظور تحقق طرح مانور یادشده، قرارگاه قدس در محور شمالی مامور بستن تنگه و تصرف پل گردکو (عقبه اصلی دشمن به کل منطقه) شد. قرارگاه فتح در محورجنوبی می بایست ضمن تصرف بالامبو و تمورژنان با تامین سرپل در کمردریاچه، برای مقابله با حرکت احتمالی دشمن، با احداث پل از آمادگی لازم برخوردار باشد. قرارگاه ثامن الائمهعلیه‌السلام نیز در محور میانی مامور شد تا در منطقه گوزیل – دشت سازان به طرف حلبچه پیشروی کند و در مرحله دوم جاده بیاره – طویله – نوسود را تصرف و آزاد نماید. هم چنین، قرارگاه رمضان ماموریت یافت علاوه بر فعالیت های شناسایی، با مشارکت تیپ 75 ظفر و کردهای معارض ضمن تصرف شهر، توپخانه دشمن رامنهدم سازد.

شرح عملیات

عملیات در ساعت 2 بامداد 24/12/1366 با رمز مبارک یا محمد ابن عبدالله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آغاز شد. سرعت عمل یگان ها به گونه ای بود که اغلب آن ها توانستند تمامی اهداف خود در مرحله اول را به تصرف در آوردند. به غیر از واکنش دشمن در شاخ سورمر و شاخ شمیران تحرک دیگری از نیروهای عراقی مشاهده نشده و تعداد زیادی از آن ها که در خواب بودند، کشته و اسیر شدند.

رزمندگان اسلام پس از عبور از موانع سخت و ایذایی دشمن موفق شدند حدود 20 روستا واقع در شمال و جنوب و غرب شهر خرمال را آزاد نمایند.

رزمندگان روز بعد نیز توانستند مقاومت نیروهای دشمن را در هم شکسته و پیروزمندانه وارد شهر خرمال عراق شده و شهر را کاملا پاکسازی نمایند. در دروازه شهر گروهی از مردم به استقبال رزمندگان اسلام آمدند.

در محور قرارگاه قدس، پس از تصرف مله خور و ارتفاعات چناره، خرنوازان، هانی فتح، اگر چه بالامبو و تنگه به تصرف درآمد، لیکن به دلیل توقف قرارگاه قدس و نیز واکنش دشمن در جناح چپ عملیات،نیروها روی شاخ سورمر و شاخ شمیران متوقف شدند. در محور قرارگاه ثامن الائمهعلیه‌السلام، نیروهای عمل کننده ارتفاعات مگر از سلسله ارتفاعات بالامبو و نیمی از شیندروی را تصرف کردند و به رغم روشن شدن آسمان، برای الحاق روی یال ارتباطی شامل دشت سازان و سپس نیمی دیگر از ارتفاعات شیندروی، به پیشروی خود ادامه دادند. قرارگاه رمضان نیز در این مرحله تنها توانست پمپ بنزین شهر حلبچه را به آتش بکشد.

قابل ذکر است که نیروهای جهادگر با احداث جاده های مناسب در ارتفاعات سر به فلک کشیده و زدن پل های حیاتی، نقش مهمی در تسریع حرکت نیروهای عمل کننده ایفا کردند، تا جایی که نیروهای به اسارت گرفته شده در عملیات والفجر 10 از سرعت عمل نیروهای عمل کننده در این منطقه صعب العبور ابراز شگفتی می کردند. سرهنگ پیاده کوکب محمد امین از تیپ کماندویی لشکر 34 عراق می گوید: «باوجود موانع سخت و طبیعی و ایذایی، به ذهن ما خطور نمی کرد که رزمندگان اسلام بتوانند به ما نزدیک شوند، از این رو ما زمانی از آغاز عملیات با خبر شدیم که در محاصره کامل قرار داشتیم.»
با گذشت ساعت ها از آغاز عملیات و تصرف شهر خرمال وده ها روستا در استان سلیمانیه، طارق عزیز وزیر امور خارجه عراق طی مصاحبه ای در لندن اعلام کرد: «اخبار مربوط به عملیات ایران در جبهه ها تنها یک شایعه است.»

img/daneshnameh_up/4/4d/Valfajr_10_Operation07.jpg
       



در حالی که نیروهای خودی از روحیه خوبی برخوردار بودند و تلفات آنان نیز بسیار اندک بود، از هم گسیختگی قوای دشمن و عدم حضور جدی آنها در منطقه موجب شد تا بر تسریع آغاز مرحله دوم عملیات تاکیدشود. دشمن بنابر تصوری که در مورد عملیات داشت، ستون های متعدد و طویلی را با عبور از پل های ملاویسی و زلم به طرف دوجیله و سپس حلبچه کرد.

مرحله دوم عملیات

بعد از ظهر چهارشنبه 26/12/1366، دلیرمردان سپاه با پیشروی در غرب شهر خرمال، روستاهای تپه کالاری، حاجی رقه، تپه توکه، کپه کول و ... را توانستند، آغاز کنند. با آزاد سازی این روستاها ارتباط شمال و جنوب استان سلیمانیه قطع شد و شهر مهم دوجیله و بیش از 20 روستای اطراف آن آزاد شد.

مرحله سوم عملیات

در بامداد پنج شنبه27/12/1366، آغاز و پس از عبور از رودخانه های خروشان سیران، زیمکان و آب لیله، مواضع، پایگاه و استحکامات دشمن را در سلسله ارتفاعات بالمبو و گزیل و بیش از 24 ارتفاع دیگر در جنوب استان سلیمانیه عراق در هم کوبیدند و بر بیش از 90 روستای منطقه عمومی حلبچه تسلط پیدا کردند و روستاهای حد فاصل شهر دوجیله و دریاچه دربندیخان عراق آزاد شد و نیروی دریایی سپاه با استقرار در شرق دریاچه، تحرکات دشمن در آن سوی دریاچه را زیر نظر گرفت و پیشروی به سوی شهر حلبچه از چندین جناح ادامه، و این شهر به محاصره در آمد و سرانجام رزم آوران اسلام موفق شدند، در زیر بمباران های شدید هوایی و شیمیایی دشمن، شهر 70 هزار نفری حلبچه را آزادنمایند.

img/daneshnameh_up/f/f5/Valfajr_10_Operation08.jpg
       




مرحله چهارم عملیات

این مرحله از نیمه شب پنج شنبه 27/12/1366، آغاز و رزمندگان اسلام، پس از تثبیت مناطق آزاد شده، موفق شدند شهر مرزی و کردنشین نوسود را که بیش از 7 سال زیر سلطه دشمن قرار داشت و بغداد آن را به عنوان پایگاهی برای ضد انقلابیون و منافقین وابسته تبدیل کرده بود، از تیررس دشمن خارج سازند.

با استقرار کامل نیروها در شهر نوسود موفق شدند دو شهر نظامی طویله و بیاره و بیش از 8 روستای اطراف آن در نزدیکی نوار مرزی را آزاد کنند.

دشمن در روز جمعه 28/12/1366، در محورهای شمالی عملیات والفجر 10 اقدام به پاتک کرد که با هوشیاری و آمادگی رزمندگان اسلام دفع شد و دشمن پس از به جای گذاشتن ده ها کشته، زخمی و اسیر، ناگزیر به عقب نشینی شده و مواضع قبلی خود را نیز از دست داد.

مرحله پنجم عملیات

مرحله پنجم در شب چهارشنبه 3/1/1366 آغاز و حماسه آفرینان بسیجی و پاسدار، به دشمن حمله کردند تا به جنایت بعثی ها در بمباران شیمیایی شهر حلبچه پاسخ گویند. در این عملیات که در محور خرمال به سید صادق در استان سلیمانیه انجام شد، 19 ارتفاع حساس منطقه، از جمله ارتفاعات 1058 (وربشن) مشرف بر شهر سید صادق و چندین روستای دیگر استان سلیمانیه آزاد شد.

img/daneshnameh_up/e/e7/Valfajr_10_Operation09.jpg
       



پیام امام خمینی (ره) به مناسبت عملیات والفجر 10

امام (ره) در پاسخ به نامه فرمانده کل سپاه پاسداران چنین اظهار فرمودند:

... اخبار پیروزی ها و حماسه های دلاوران اسلام نه تنها دل ملت ما، که قلب همه مستضعفان و محرومان را شادمان نمود و صدام و عفلقیان و حامیان و اربابان او، خصوصا آمریکا و اسرائیل را عزادار کرد. سلام خالصانه مرا به همه فرماندهان عزیز و شجاع و رزمندگان ظفرمند پیروز سپاه و بسیج و ارتش و هوانیروز و نیروی هوایی و جهادگران دلاور و گمنام و امدادگران و کلیه نیروهای مردمی و کُرد ابلاغ کنید و سلام و تشکر ملت ایران را به مردم شهرهای آزاد شده عراقی که بدون این که حتی یک گلوله هم به طرف آنان و شهرهای آنان شلیک شود، با آغوش باز و فریاد الله اکبر از رزمندگان ما استقبال نمودند، برسانید و به آن ها بگویید که می بینید صدام چگونه دیوانه وار شما و شهرهایتان را بمباران خوشه ای و شیمیایی می کند، و خواهیم دید که جهان خواران چگونه در تبلیغات مسموم خود از کنار این پیروزی های بزرگ و جنایت صدام خواهند گذشت...
img/daneshnameh_up/8/83/Valfajr_10_Operation10.jpg
       



نتایج عملیات

  • آزاد سازی منطقه ای به وسعت حدود 1200 کیلومتر مربع شامل شهرهای حلبچه، خرمال، بیاره، طویله و هم چنین نوسود از شهرهای ایران.
  • کاهش خط پدافندی خودی.
  • گشودن جبهه ای جدید برای دشمن وانتقال توان عمده ای از ارتش عراق به جبهه شمالی.
  • به اسارت درآوردن 5440 نفر از نیروهای دشمن.
  • انهدام 270 تانک و نفربر، 60 توپ صحرایی، 20 ضدهوایی، 40 خمپاره انداز، 13 دستگاه مهندسی، 230 خودرو و 750 اسلحه انفرادی و آرپی جی هفت.
  • به غنیمت گرفته شدن 90 تانک و نفربر، 100 توپ صحرایی، 20 توپ ضد هوایی، 20 خمپاره انداز، 15 دستگاه مهندسی، 800 خودرو و 6110 اسلحه انفرادی و آرپی جی هفت.